ABSTRACT
شیرین در قصر ۲ خود گوشهگیری ۳ اختیار میکند و شبها ستاره میشمارد ۴ تا روزی برسد که خسرو پرویز به دیدن او بیاید. قصر شیرین و یا زندانسرای او در نزدیکی کرمانشاهان است. شیرین و پرستاران ۵ وی شیر میخورند. لیکن گلّههای ۶ شیرین فرسنگها ۷ دورتر از قصر او نگهداری میشود، برای آن که در چمنزارهای ۸ اطراف قصر، خرزهره میروید ۹ و شیر گوسفندان را زهرآلود ۱۰ میکند. شیرین در پی ۱۱ چارهی ۱۲ این کار برمیآید، با شاپور نقاش مشکل را در میان میگذارد ۱۳ و از وی میخواهد مجرایی ۱۴ از سنگ بسازند که شیر به آسانی و مدت زمانی کوتاه به قصر شیرین برسد و فاسد ۱۵ نشود. شاپور از یکی از یارانش ۱۶ که در چین با او هممنزل بوده به نام فرهاد نام میبرد، آنجا که با شاپور پیش یک استاد درس میخواندند، شاپور درس نگارگری ۱۷ آموخته ۱۸ و فرهاد درس معماری و مهندسی خوانده است.